نور
خفاش، نمی بیند. نمی خواهد ببیند. چشم هاش را می بندد و به تاریکی کثیف خودش پناه می برد. به ظلمت متعفن پناهگاهش هم ، افتخار می کند. به شقاوت سنگی دلش هم می بالد. گاهی حتی، دم از خورشیدی که درک نمی کندش می زند.گاهی حتی، خوب هم سخنرانی می کند. آن قدر شیرین که گمان می کنی چشم های کورش را باز کرده و روشنای خورشید را، شاید در آغوش کشیده.
اما ... خفاش کور است. خفاش همیشه کور است.... و من با اشتیاق پنهانی که گوشه ی دور دلم غلغل می کند، منتظر روزی می مانم که وسط دشت زیر نور مستقیم خورشید برقصم.
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
بعد نوشت:
آورده اند که موسی علیه السلام گفت : الهی معصیت بندگان به ارادت توست آنگه آن را دشمن می داری و بنده را به معصیت دشمن می گیری؟! حق جل جلاله فرمود: آن بنیاد عفو و کرم خویش است که می نهم. خزینه ی رحمت ما پر است، اگر عاصیان نباشند ضایع ماند.(کشف الاسرار/میبدی)
بعدتر نوشت: جزوه های المپیاد را از ته کشو می کشم بیرون و پخش می کنم دور و بر خودم. بعد در حاشیه ی صفحه ی 145 کشف ،کنارِ ِ "سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست، معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟" اضافه می کنم : "به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند،خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست." (ضد/فاضل نظری)